هم سلولی...
کمی مدارا کن با ......... با تنی که ذره ذره اش برای تو میرقصید........ اندکی مهربان باش با دستی که به سویت بلند شد........ مدارا کن تا این اندک زمان هم سپری شود....... مهربانی کن با خسته ای که قدم هایش را به عشق تو برمیداشت.... بعد از خانه ات بیرونش بینداز........ اخر این پایان دنیا نیست......... شکستی غرورش را......... اما قلبش هنوز برای تو میزند......... کمی مدارا کن چند ثانیه دیگر .......... چون او دیگر تاب ایستادن ندارد........... بمان تا بر خاک افتادنش را ببینی........ ببین که چه زیبا تا اخرین نفس ها اسم تو را صدا میزند...... بمان وببین که چگونه التماس نگاهش ........ دل سنگ را اب میکند..........پس کمی مدارا کن.
نظرات شما عزیزان:
بابا بزرگ جونی
امور مالی دارم.ولی مهندسی پلیمرهم میخونم.چند سالته